باز بر فرق سرم کوبیده شد درس و کتاب
فصل تابستان بود مانند یک خواب و سراب
باز بایدمن ببینم روی زشت این مدیر
پاسخی یابم برای هر سوال بی جواب
نام استادان شنیدم هوشم از ذهنم برفت
چونکه نام هر دبیر بدتر بود از هر عذاب
هر زمانی بهر درس نیکو بود اما چرا
من ندارم وقت نیکویی برای لحظه خواب
چون سرآید دوره ی درسم در این مدت عزیز
من بسازم از برای مدرکم یک قاب ناب
ای خدا این بحث کنکور را کجا بر سر زنم
کرده هر برنامه ی من در دقیقه او خراب
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دخملک و آدرس mahya76.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.